کد مطلب:314190 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:182

من این کار را نمی کنم
11. در آن روزها، ظاهرا اوایل دهه ی 1310 شمسی، عمال رضاخان در مسیر اهانت و انهدام بسیاری از علمهای جلوی تكایا و همچنین تخریب حسینیه ها، به تكیه ای رسیدند كه در اثر معجزه، بعدها به پیر علم مشهور گشت.

جریان از این قرار بود كه عده ای قزاق و سرباز به همراه مأموری خبیث كه رذالت او زبانزد مردم شهر بابل بود، جلوی تكیه می رسند. طبق مرسوم خودشان كه ابتدا علم را شكسته و خرد می كردند، جمعیت مردم - حیران و پریشان - دیدند كه سربازی كلنگ را به دست گرفت و برای تخریب علم جلو رفت ولی بلافاصله به عقب برگشت. آن مأمور كثیف گفت: چرا عقب آمدی؟ چرا خراب نكردی؟ سرباز جواب داد: به محض بلند كردن كلنگ لرزه بر اندام من افتاد و ترسیدم و من این كار را نمی كنم.



[ صفحه 631]



مأمور پلید گفت: این حرفها چیست؟ الآن من خرابش می كنم. كلنگ را برداشت، جلو رفت و بی شرمانه آن را بلند كرد تا ضربه ای كاری بر علم فرود آورد، كه ناگاه در میان نگاه حیرت زده و ترسناك مردم و سربازان، دستش به همراه كلنگ، قبل از رسیدن به علم در هوا معلق مانده خشك شد و فلج گردید، صورتش هم سیاه شد!

با مشاهده ی این صحنه ی شگفت، جمعیت تماشاچی و سربازان از ترس غضب قمر بنی هاشم علیه السلام پا به فرار گذاشتند و كلنگ از دست نحس این مأمور به زمین افتاد. حال، با دستی فلج و خشك زده و صورتی سیاه، در حالی كه نه او و نه احدی از عالمیان جرئت سوءقصد به آن علم را ندارند آرام آرام به طرف محل كار خود یعنی شهربانی حركت كرد.

به طور طبیعی، قبل از رسیدن مأمور پلید به شهربانی، خبر ظهور معجزه و انتقام قمر بنی هاشم به گوش همكاران او و رئیس شهربانی رسیده بود، لذا پس از اینكه این مأمور نگون بخت به شهربانی رسید و خواست از پله ها بالا برود، ناگهان رئیس شهربانی آمد و مدال خدمت و سردوشی را از لباس او كند و گفت: وارد شهربانی نشو كه ما از انتقام حضرت ابوالفضل علیه السلام می ترسیم! و او را به شهربانی راه نداده اخراج كردند. نقل می شود حتی زن و بچه ی این ملعون هم او را دیگر به خانه راه ندادند.

بعدها این بدبخت با همان دست خشكیده در كوچه و خیابان گدایی می كرد و مردم هنگام عبور از كنار او، عوض كمك، به صورتش آب دهان می انداختند و بر او لعن و نفرین می كردند. چند سالی به این وضع نكبت بار زیست تا جان به آتش جهنم برد.

از آن تاریخ به بعد، چون این علم تنها علمی بود كه در شهر بابل این طور اعجاز علنی از آن به وقوع پیوست، به عنوان رمز پیروزی علمدار كربلا تا روز قیامت و سمبل صدق وعده ی خداوند در حفظ شعائر حسینی به «پیر علم» نامگذاری شد و نیز محله ای كه شرافت جای داشتن این علم معجزنشان را دارد به محله ی پیر علم موسوم گشت.

از آن تاریخ تاكنون كه حدود هفتاد سال می گذرد، این علم به همان صورت با قدی برافراشته در جلوی تكیه ی امام حسین علیه السلام، نقطه ی امید درماندگان و چشمه ی فیض برای حاجتمندان و شفای مریضان و... است غیر از نذورات بسیار كه در تمامی ایام



[ صفحه 632]



سال برای آن علم مبارك صورت می گیرد، مردم غیرتمند و عاشقان حسینی به نشانه ی وفای به نذر و رسیدن به حاجت، در عصر روز ششم محرم یعنی شب هفتم محرم «كه در مازندران هفتم محرم متعلق به قمر بنی هاشم علیه السلام هست» صدها رأس گوسفند در پای این علم قربانی می كنند.

همچنین عشق و ارادت دستجات عزاداری محرم و بیست و یكم ماه رمضان به این تكیه و علم، دیدنی و غیرقابل وصف است، چندانكه گویی مردم و هیئتها مراسم عزاداری خود را بدون رفتن به پیر علم و عرض ادب به آن علم نظر یافته، كامل و تمام نمی دانند، زیرا می دانند و می گویند: تا علم عزاداری برپا است عنایت علمدار كربلا با ما است.